نقد فضائل دروغین خلفا در الغدیر ( 2 )
نوشته شده توسط : ع. مقدم

نقد فضائل دروغین خلفا در الغدیر ( 2 )

31- از ابى هريره بطور مرفوع آمده است: بهشت و جهنم با هم مفاخره كردند، جهنم به بهشت گفت: من از تو بالاتر زيرا در من فرعون ها، ستمكاران، پادشاهان و فرزندانشان هستند، خداوند به بهشت وحى فرمود كه بگو: بلكه برترى

در نافش از خاكى كه از آن آفريده شده است وجود دارد وقتى كه عمرش به آخر رسيد، به همان خاك بر مى گردد و در آن دفن خواهد شد من ابو بكر و عمر، از يك خاك آفريده شده و در آن دفن خواهيم شد.

خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 313 آن را از طريق موسى بن سهل، از اسحاق بن ازرق آورده، و ذهبى در " ميزانش " جلد 3 صفحه 211 در شرح حال موسى گفته است: اين خبر باطل است كه آدم نكرده اى همانندش آن را از او روايت كرده است.

من مى گويم:عيوبى كه در اين سند بوده، براى مثل جناب خطيب مخفى نبوده نهايت آن كه خصوصيات او سكوت از عيوب احاديث موضوعه است كه ظاهرى آراسته دارند.

 

32- از ابي هريره آمده است: رسول خدا در حالي که به علي بن ابي طالب تکيه داده، از منزل خارج شد و ابو بکر و عمر استقبالش کردند، رسول خدا به علي فرمود: آيا اين دو شيخ را دوست داري؟ عرض کرد: بلي يا رسول الله فرمود: دوستشان داشته باش تا وارد بهشت شوي!!

و از عبد الله بن ابي اوفي چنين آمده است: اي ابو الحسن آنها را دوست داشته باش که با دوستي آنها وارد بهشت خواهي شد!

اين حديث، از ساخته هاي محمد بن عبد الله اشناني است که سيوطي آن را در "اللئالي " به نقل، از خطيب آورده و گفته است: اشناني، آن را ساخته، پس براي آن اسناد ديگري بافته است.خطيب به طريق ديگري آن را آورده و حکم به غرابت آن نموده و آن را طريق مجهول خوانده است و ذهبي در ميزانش جلد 1 صفحه 243 آن را آورده و گفته است: اين حديث باذل است اما با سند صحيح و ابن جوزي آن را در " الموضوعات " ذکر کرده است.

33- از سهل بن سعد آمده است که: روزي رسول خدا بهشت را براي ما توصيف مي کرد مردي برخاست و گ فت اي رسول خدا آيا در بهشت هم برق مي زند؟ فرمود: آري قسم به آنکه جانم در دست اوست، عثمان که از جائي به جائي مي رود بهشت برايش برق مي زند (روشنائي خاصي در آن پديدار مي شود)

اين حديث: از ساخته هاي حسين بن عبد الله عجلي است که ابن عدي آن را آورده و حکم به ساختگي بودن آن کرده و گفته است: آفت آن حسين است.

و ذهبي در ميزانش جلد 1 صفحه 253 گفته است: اين حديث دروغ است.

وحاکم در مستدرک جلد 3 صفحه آن را روايت کرده و صحيح شمرده.بدنبال آن ذهبي در تلخيصش گفته است: اين حديث ساختگي است و حسين از مالک و غيره حديث هاي ساخنگي روايت مي کرده است.آنگاه گفته است: آيا عاقلي به مانندآن احتجاج مي کند؟ تا چه رسد آن را در صحاح وارد نمايد.

34- از ابن عباس بطور مرفوع آمده است:خدايا بر من منت گذار در در مورد پسرعمم علي، پس جيرئيل پيشش آمد و گفت: آيا پروردگارت نسبت به تو انجام نداد؟ خداوند وسيله پسر عمت علي، که شمشير خدا نسبت به دشمنانش هست.و ابي بکر صديق، که رحمت خدا است.و عمر فاروق، ترا نيرومند ساخت.

پس آنان را وزيرانت قرار ده، و با آنان در کارت مشورت کن، و دشمنانت را بکش، و همواره دينت پا بر جاست تا مردي از بني اميه آن را معيوب سازد.

اين حديث، از ساخته هاي عمرو بن ازهر عتکي بصري است که حاکم در مستدرک آن را از طريق او آورده و گفته است: عمر و حديث ساز است و زکريا (ابن يحيي بن حويثره) طبق گفته ابن معين: مرد بدي است و شايسته است چاهي برايش حفر شود و در آن افکنده شود و لايقتر اين است که اين به او نسبت داده شود.

35- از انس بطور مرفوع آمده است: رسول خدا به ابي بکر فرمود: چقدر مالت خوبست؟ که بلال موذنم و شترم از آن است، گويا که تو را مي بينم جلو در بهشت، از امتم شفاعت مي کني.

اين حديث، از اباطيل فضل بن مختار است که در باره اش گفته اند: حديث هايش نادرست است و هيچ کدام از آنها مورد پيروي قرار گيرد.ذهبي آن

را با احاديث ديگري در ميزانش جلد 2 صفحه 333 آورده و گفته است: اينها اباطيل و چيزهاي عجيبي هستند.

36- از ابي ابن کعب، بطور مرفوع آمده است که: جبرئيل گفته است: اگر با تو مقدار عمرنوح بنشينم، فضائل عمر را نمي توانم تمام کنم.

ابن جوزي آن را در " الموضوعات " آورده و ذهبي در " الميزان " در شرح حال حبيب بن ثابت ذکر کرده و گفته است: اين خبر باطل است، او را نمي شناسيم.و ابن حجر در لسانش جلد 2 صفحه 168 گفته است: ابن جوزي عيب آن را از ناحيه عبد الله بن عامر اسلمي دانسته، در صورتي که آفتش، از ناحيه او نيست و در سند آن، ابن بطه و نقاش مفسر، قرار دارند که در باره آنها گفتار دشواري است.

و در جلد 3 صفحه 189 آن را آورده و گفته است که دار قطني در " غرائب مالک " بعد از آنکه آن را ازطريق فتح بن نصير، از حسان بن غالب آورده و گفته است: اين از مالک صحيح نيست و فتح و حسان ضعيفند، و اين حديث، و حديث " مشط "- شانه- ساختگي است.

37- از عبد الله رضي الله عنه، بطور مرفوع آمده است.ابو بکر تاج اسلام و عمر حله (لباس- سلاح) اسلام و عثمان اکليل (ديهيم) اسلام و علي طبيب اسلام است.دهبي در الميزان جلد 1 صفحه 310 آن را آورده و گفته: آن دروغ است.

38- از عبد الله بطور مرفوع آمده است: براي هر پيامبري، از امتش خالصاني است و خاصان امتم، ابو بکر و عمر هستند.

ذهبي گفته است: اين خبر باطل است.

39- از عبد الله بطور مرفوع آمده است: که رسول خدا فرمود: اکنون مردي از اهل بهشت، بر شماواردمي شود، پس از لحظه اي معاويه وارد شد رسول خدا فرمود: اي معاويه، تو از من و من او توام، و ما با هم، دم درب بهشت، همانند اين دو خواهيم بود " اشاره به دو انگشتش فرمود ".

و ذهبي آن را در شرح حال حسن بن شبيب او عبد الله از طريق عبد الله بن يحيي مودب آورده و گفته است:

حسن، از افراد مورد اعتماد، احاديث نادرست روايت کرده است.و درشرح حال عبد الله بن يحيي گفته است.

خبرش باطل است و معلوم نيست که او کيست؟

40- از ابي بن کعب، بطور مرفوع آمده است: نخستين کسي که در قيامت با حق معانقه مي کند(دست در گردن يکديگر مي اندازند) عمر است.و نخستين کسي که در آن، با حق مصافحه مي کند، عمر است.و نخستين کسي که دستش گرفته، و به بهشتش مي برند، عمر رضي الله عنه است.

حاکم، اين حديث را در مستدرک جلد 3 صفحه آورده ذهبي در تلخيصش گفته است: ساختگي است و در اسنادش دروغ گو و کذابي است.

من مي گويم: شايد منظورش: فضل بن جبير وراق باشد که عقيلي در باره اش گفته است: از حديثش پيروي نمي شود.

41- از ابراهيم بن حجاج بن منبه سهمي، از پدرش از جدش، از رسول خدا، آورده است: هر که را ديديد که ابو بکر را به بدي ياد مي کند، به اسلام بدي مي گويد.

ذهبي در " الميزان " در شرح حال ابراهيم گفته است: قطعا اين حديث نادرست و ابراهيم مجهول و گمنام است.کسي جز احمد بن ابراهيم کريزي، از او روايت نکرده وابن عبد البر و ديگران، حجاج بن منبه را در زمره صحابه ذکر نکرده اند.

اميني مي گويد: اين مرد و پدرش و جدش از رجال غيبند و در عالم وضع و سازندگي، از خانواه اي آفريده شده اند که نمي داند در کجا زندگي مي کرده اند.پس اگر ذهبي اينان را نمي شناسد، ايرادي بر او نيست.

42- از انس بطور مرفوع آمده است: من ابو بکر و عمر را مقدم نکردم،

بلکه خداوند آنها رامقدم کرد و بر آنها منت گذاشت، پس اطاعتشان کنيد، و از آنها پيروي نمائيد، و هر کس براي آنها بدي بخواهد، بدي مرا و اسلام را خواسته است.

ذهبي در شرح حال حسن بن ابراهيم فقيمي واسطي، آنرا آورده و گفته است: اين حديث باطل و رجالش جز، حسن، که او را نمي شناسم مورد اعتمادند.

43- از ابي هريره، بطور مرفوع آمده است: خداوند مرا از نورش آفريد و ابو بکر را از نورم.و عمر را از نور ابي بکر و عثمان را از نور عمر آفريد و عمر چراغ اهل بهشت است.

ذهبي در شرح احمد بن يوسف منبجي گفته است: اين خبر دروغ است: هيچگدام از آن سه نفر(يعني رجال سندش) آن را روايت نکرده اند و آفت آن به نظرم " منبجي " است.

44- از علي رضي الله عنه آمده است: نخستين کساني که از اين امت وارد بهشت مي شوند، ابو بکرو عمر هستند در حاليکه من با معاويه براي حساب ايستاده ام.

ذهبي در زمره احاديث راهي آورده است، و ابن حجر، در لسان الميزان گفته است بهتر است که اين، در کتاب " موضوعات " نوشته شود.و عقيلي آن را ذکر کرده و گفته است: او گمنام است و حديثش غير محفوظ است.

45- از عبد الله بن عمر، بطور مرفوع آمده است:جبرئيل بر رسول خدا نازل شد و به او عرض کرده که: پروردگار عرض مي فرمايد، هنگامي که ميثاق پيامبران را گرفتتم، ميثاق ترا اخذ کردم و ترا آقاي آنها قرار دادم.

و ابو بکرو عمر را، وزيرت قرار دادم، بعزتم سوگند که اگر از من بخواهي آسمان و زمين را زائل کنم قطعا خواهم کرد.

ذهبي در ميزانش، در شرح حال موسي بن عيسي گفته است.ابن سمعاني، در خطبه کتاب " البلدان " گفته است: اين حديث باطل است.

46- از ابن عباس بطور مرفوع آمده است: در آخر امتم، رافضيان قرار دارند که خود رابه دوستي اهل بيتم نسبت مي دهند در حالي که دروغ مي گويند.نشانه دروغ آنها بدگوئيشان، نسبت به ابو بکر و عمر است هر کدامتان آنها را ديديد بکشيد که آنها مشرکند.

ابن عدي آن را از احاديث نادرست شمرده است.

47- از ابن عباس بطور مرفوع آمده است: خداوند به من وحي فرمود که دخترم را به ازدواج عثمان در آورم.

ابن عدي آن را از احاديث نادرست عمير بن عمران حنفي شمرده است.

48- از معاذ، بطور مرفوع آمده است: هنگامي که قيامت بپا گرديد، براي ابراهيم و من، دو منبر جلو عرش نصب مي شود، و براي ابي بکر کرسي اي گذاشته مي شود و بر آن مي نشيند پس ندا دهنده اي، ندا مي دهد: خوشا به حالت اي صديق که ميان خليل و حبيب قرار داري.

ذهبي آن را از احاديث نادرست و باطل شمرده، و از ابي نصر بن ماکولا حکايت کرده: نادرستي آن از ناحيه محمد بن احمد حليمي است که از فرزندان حليمه سعديه است.

49- و بطور مرفوع آمده است: اگر مبعوث نشده بودم تو اي عمر مبعوث مي شدي.

صنعاني گفته است: اين حديث ساختگي است.

50- بطور مرفوع آمده است: خداوند چيزي در دلم نيانداخت مگر آنکه

آن را در دل بکر ريختم.

بسياري از نويسندگان.آن رادر زمره فضائل ابي بکر شمرده و آن رااز مسلميات دانسته اند، و فيروز آبادي در خاتمه " سفر السعاده " آن را از مشهور ترين احاديث موضوعه و مفترياني که بطلانش با بداهت عقل معلوم است شمرده است.وعجلوني نيز در کشف الخفاء " جلد 2 صفحه 419 چنين گفته.و در اسني المطالب صفحه 194 گفته است: اين حديث ساختگي است چنانکه ملا علي قادري آن را در احاديث ساختگي ذکر کرده است.

51- هر گاه رسول خدا مشتاق بهشت مي شد، ريش ابي بکر را مي بوسيد.فيروز آبادي در خاتمه " سفر السعاده " و عجلوني " در کشف الخفاء " جلد 2 صفحه 419 آن را از مشهورترين احاديث موضوعه و مفترياتي که بطلانش با بداهت عقل معلوم است شمرده اند.

52- بطور مرفوع آمده است: من و ابو بکر همانند دو اسب مسابقه هستيم، فيروز آبادي، در سفر گذشته تصريح به بطلان آن کرده اند، و ابن درويش حوت، " دراسني المطالب " صفحه 73 گفته است: اين حديث، ساختگي است چنانکه ملا علي قادري به نقل از ابن قيم آن را ذکر کرده است.

53- بطور مرفوع آمده است: خداوند هنگامي که ارواح را اختيار کرد روح ابي بکر را اختيار نمود.

اين حديث از احاديث ساختگي مشهور و دروغ هائي است که بطلانش با بداهت عقل معلوم است چنانکه فيروز آبادي در " سفر السعاده" و عجلوني در " کشف الخفاء " بدان تصريح کرده و ابن درويش حوت در " اسني المطالب " صفحه 60 گفته است اين حديث ساختگي است.چنانکه ملا علي به نقل از ابن قيم آن را ذکر کرده است.

54- از عبد الله بن عمرو بن عاص، بطور مرفوع آمده است: عيسي بن مريم

عليه السلام از آسمان پائين مي آيد، ازدواج مي کند، برايش فرزند مي شود و 45 سال زندگي مي کند آنگاه مي ميرد و در قبرم دفن مي شود پس من و او از ميان ابو بکر و عمر برمي خيزيم.

ذهبي در " الميزان " جلد 2 صفحه 105 را آورده وگفته است: اينها احاديث نادرست ساخته شده است.

55- از ابن عبد بطور مرفوع آمده است: من با عمر و عمر با من است.هر جا که حلول کنم، هر کس او را دوست داشته باشد، مرا دوست دارد، و هر کس او را دشمن داشته باشد، مرا دشمن دارد.

ذهبي در " الميزان الاعتدال " جلد 2 صفحه 58 آن را روايت کرده و گفته است.

اين دروغ است.و در شرح حال قاسم بن يزيد آنرا چنين آورده است: عمر با من است و من با عمر و بعد از من حق با عمر است.هرجا که باشد، آنگاه گفته است: مي ترسم که اين دروغ ساخته شده باشد.

و ابن درويش حوت در " اسني المطالب " آن را چنين آورده: " عمر با من است و من با عمر حق بعد از من با عمر است.هر جا که باشد " و گفته است، اين حديث صحيح نيست.

56- از ابن عباس، بطور مرفوع آمده است: ابو بکر از من به منزله هارون براي موسي است.

اين حديث از ساخته هاي علي بن حسين کلبي است که محمد بن جرير طبري آن را آورده و ذهبي در " ميزانش" جلد 2 صفحه 222 گفته است: اين خبر دروغ است و کلبي متهم به آن است.

57- از انس بطور مرفوع آمده است.هر کس بر خدا دروغ ببندد بايد کشته شود و توبه داده نمي شود، و هرکس مرا سب کند بايد کشته شود، و توبه داده نمي شود، و هر کس ابو بکررا سب کند، بايد کشته شود، و توبه نمي شود، و هر کس عمر را سب کند، بايد کشته شود و توبه داده نمي شود، و هر کس عثمان يا علي

را سب کند بايد تازيانه زده شود.گفته شده.چرا يا رسول الله؟ زيرا خداوند مرا و ابو بکر و عمر را از يک خاک آفريده که در آن دفن خواهيم شد.

ذهبي گفته است: اين حديث ساختگي است و ابن عدي گفته است: نادرستي اين حديث از ناحيه يعقوب بن جهم حمصي است.

58- از انس آمده است: هنگامي که وقت وفات ابي بکر صديق فرارسيد، از علي بن ابي طالب شنيدم که مي گفت: در ميان مردم چهار نفر زير کند که دو تاي آنها مرد و دو تاي ديگرشان زن هستند.صفورا دختر شعيب، خديجه دختر خويلد، عزيز مصر در زمان يوسف، و ابو بکرصديق که هنگام وفاتش به من گفت: من فکر کردم که فرمان روائي را بعد از خودم به دست عمر بن خطاب قرار دهم.به او گفتم: اگر آن را در غيرش قراردهي، ما به آن رضايت نخواهيم داد.

او گفت: خوشحالم کردي که ترا با آنچه که از رسول شنيدم خوشحال مي کنم، گفتم: آن چيست؟ گفت: از رسول خدا شنيدم که مي فرمود: روي پل صراط بر آمدگي اي است که آن کسي عبور نمي کند، مگر وسيله علي بن ابي طالب.علي به او گفت: آيا تو و عمر را خوسحال نکنم با آنچه که از رسول خدا شنيدم؟او گفت: آن چيست؟ گفتم: رسول خدا برايم گفت: اي علي عبور از پل صراط را براي کسي که ابو بکر و عمر را سب مي کند ننويس، زيرا آنها دو آقاي پيرمردان اهل بهشت، بعد از پيامبرانند.

هنگامي که خلافت به عمر رسيد، علي به من گفت: اي انس مجاري قلم را از ناحيه خدا، در آفرينش نگريستم، برايم نبود که بغير از آنچه که در سابق علم خدا واراده اش گذشته بود راضي شوم، زيرا مي ترسيدم که اعتراضي از ناحيه من نسبت به خدا باشد.در صورتي که از رسول خدا شنيدم که فرمود: من خاتم پيامبران، و تو خاتم اوليائي.

خطيب در تاريخش جلد 10 صفحه 357 آن را آورده، و در صفحه 358

گفته است: اين حديث ساختگي است و ازدست آورده هاي عمر بن واصل است (يا عليه او ساخته شده) خدا داناتر است.

59- از ابن عباس بطور مرفوع آمده است: خداوند مرا با چهاروزير تاييد فرمود، گفتيم: آنها کيانند يا رسول الله؟ فرمود دو تا از اهل آسمان و دو تا از اهل زمينند گفتيم: آن در که از اهل آسمانند کيانند؟ فرمود: جبرئيل و ميکائيل گفتيم: آنها از اهل زمين و يا دنيايند کيانند؟ فرمود: ابو بکر و عمر.

اين حديث از ساخته هاي محمد بن مجيب صائغ است که خطيب در تاريخش جلد3 صفحه 298 آن را از طريق او آورده وگفته است: او دروغ گو و دشمن خدا است، و فراموشي در حديث دارد.

و ذهبي آن را از طريق معلي بن هلال کذاب و حديث ساز آورده و در سابق، از احمد نقل کرديم که اتمام احاديثش ساختگي است.

60- از جابر بن عبد الله آمده که گفته است: پيش رسول خدا بوديم که فرمود: اينک مردي بر شما وارد مي شود که خداوند، بعد از من، کسي را بهتر و بر تر از او نيافريده، برايش شفاعتي همانند شفاعت پيامبران است.چيزي نگذشت که ابو بکر صديق وارد شد، رسول خدا برخاست، او را برسيد و در بر گرفت.

حافظ ابو بکر، خطيب بغدادي در سال 409 ه آن را از محمد بن عباس بن حسين ابي بکر قصه گو، شنيده و گفته است:او شيخ فقيري بوده که در مسجد جامع منصور، و در سر راه ها و بازارها قصه گوئي مي کرده است خدايا چه اهميتي دارد جناب خطيب حديثي را از يک آدم قصه گوي سر کوچه و بازار بگيرد؟ و چه ارزشي دارد حديثي که ماخذش اين است و داراي اصل محفوظي نيست؟

و اگر شان احاديث پيامبر اسلام همين است براسلام درود باد و بر حفاظ آن بينائي (چشمشان روشن).

61- از ابن مسعود بطور مرفوع آمده است: هيج مولودي نيست مگر آنکه

در نافش از خاکي که از آن آفريده شده است وجود دارد وقتي که عمرش به آخر رسيد، به همان خاک بر مي گردد و در آن دفن خواهد شد من ابو بکر و عمر، از يک خاک آفريده شده و در آن دفن خواهيم شد.

خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 313 آن را از طريق موسي بن سهل، از اسحاق بن ازرق آورده، و ذهبي در " ميزانش " جلد 3 صفحه 211 در شرح حال موسي گفته است: اين خبر باطل است که آدم نکرده اي همانندش آن را از او روايت کرده است.

من مي گويم:عيوبي که در اين سند بوده، براي مثل جناب خطيب مخفي نبوده نهايت آن که خصوصيات او سکوت از عيوب احاديث موضوعه است که ظاهري آراسته دارند.

 

62- از انس بطور مرفوع آمده است: هنگامى كه جبرئيل مرا به آسمان برد، در آن، اسبهاى زين شده و لجام زده ايستاده ديدم كه بول و پهن و عرق نمى كردند، سرهايشان از ياقوت سرخ وسمهايشان از زمرد سبز، و بدنهايشان از طلا زرد ناب بود و داراى بالى بودند، گفتم اينها مال كى هستند؟ جبرئيل گفت: مال دوستان ابى بكر و عمر هستند كه روز قيامت بر آنها سوار شده به زيارت خدا مى روند!!.

خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 330 آن راآورده و گفته است: اين حديث نادرست است و در جلد 11 صفحه 242 نيز آن را آورده، ولى از تضعيف آن سكوت كرده است، و ذهبى در " ميزانش " جلد 3 صفحه 99 آن را ذكر كرده و گفته است:حديث دروغى است كه گفته شده به نام محمد بن عبد الله بن مرزوق ساخته شده و ابن حجر در " لسان الميزان " جلد 5صفحه 274 دروغ بودنش را تثبيت كرده است.

63- از عطيه عوفى، از ابى سعيد خدرى، بطور مرفوع آمده است: اهل عليين را كسانى كه پائين تر از آنها هستند مى بينند، چنانكه شما ستارگان و كرات آسمانى را مى بينيد واز آنها هستند ابو بكر و عمر و " انعما " به ابى سعيد گفتم: " انعما " چه باشند؟ گفت: اهل عليين آنها هستند.

مقدسى، در " تذكره الموضوعات، صفحه 27 تصريح كرده است كه اين حديث به خاطر مجاهدين سعيد ساختگى است.خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 394 وجلد 3 صفحه 195 و جلد 4 صفحه 64 و جلد 12 صفحه 124 آن را از طرق مختلف كه در آنها به ميان نياورده است.

64- از انس آمده است: هنگامى كه سوره " التين " بر رسول خدا نازل شد، رسول خدا خيلى خوشحال گرديد تا جائى كه خوشى يش را براى ما آشكار فرمود، سپس از ابن عباس تفسير اين سوره را پرسيديم، گفت، اما منظور از " و التين " بلاد شام " الزيتون " بلاد فلسطين و " طور سنينين " طور سينا است كه خدا در آن جا، با موسى سخن گفت و منظور از " و هذا البلد الامين" شهر مكه و " لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم " محمد صلى الله عليه و آله است.و مقصود از " ثم رددناه اسفل سافلين " عبادت كنندگان لات و عزى و " الا الذين آمنوا و عملو الصالحات " ابو بكر و عمر و " فلهم اجر غير ممنون " عثمان بن عفان و " فما يكذبك بعد بالدين " على بن ابى طالب و " الى س الله باحكم الحاكمين "فرستادن شما در ميان آنها و جمع كردن شما آنها را براى تقوى است اى محمد!.

خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 97 آن را آورده و گفته است: اين حديث با اين اسناد باطل است واصل صحيحى تا آنجا كه مى دانيم برايش نيست، و رجال ياد شده در آن همگى ائمه مشهورند غير از محمد بن بيان كه فكر مى كنيم گير اين حديث از ناحيه او باشد، و توفيق ابن شخير او را ارزشى ندارد، زيرا كسى كه مثل حديث را با اين اسناد آورده اهل علم را ازتو جه به حال و وضع اوبى- نياز كرده است و شايد او تظاهر به شايستگى مى كرده و ابن شخير نسبت به او حسن ظن پيدا كرده او را ستوده است، در صورتى كه يحيى بن سعيد فطان گفته است:

صالحان را در چيزى دروغگوتر از حديث نديدم. و ذهبى در ميزانش جلد 3 صفحه 32 آن را از طريق محمد بن بيان آورده و گفته است: او در كمال بيشتر از خدا آن را روايت كرده و گفته است: حسن بن عرفه به ماحديث كرده آنگاه حديث را نقل نموده است، سپس ذهبى افزوده است كه: ابن جوزى گفته است: اين حديث را محمد بن بيان بن نام ابن عرفه ساخته، آنگاه عبارات ياد شده خطيب را ذكر كرده است.

اين چنين كلمات را تحريف مى كنند وحظشان را آنچه كه ياد آورى شده اند فراموش نموده اند و اين چنين دست هاى هوى و هوس، كتاب و سنت را مورد ملعبه قرار داده اند و اين است مقدار بهره مندى آنان از آن دو، ولى پروردگارت روز قيانت در باره آنچه كه در آن اختلاف كرده اند ميانشان حكم خواهد فرمود.

65- از عبد الله بن عمر آمده است كه پيش رسول خدا بودم و ابو بكر نيز خدمت آن حضرت بود، عبائى روى دوشش انداخته بود كه روى سينه اش سوراخ بود "پاره بود" در اين هنگام جبرئيل بر او نازل شد و گفت: چرا ابو بكر را با چنين لباسى مى بينم؟ فرمود: پيش از فتح مكه اموالش را به من اتفاق كرد، جبرئيل گفت:به او از ناحيه خدا سلام برسان و به او بگو كه پروردگارت مى گويد: اى ابو بكر آيا از من در اين فقرت راضى هستى يا نه؟ رسول خدا به ابو بكر توجه كرد و فرمود: اين جبرئيل است كه از ناحيه خدا بر تو سلام مى رساندو مى گويد: آيا در باره فقرت از من راضى هستى يا نه؟ ابو بكر گريست و گفت: آيا از خدايم ناراضى باشم؟ من از خدايم راضيم، من از خدايم راضيم، من از خدايم راضيم.

خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 106 آن رااز طريق محمد بن بابشاذ صاحب مطالب عجبيب و غريب آورده و طبق عادتش از بطلان آن سكوت كرده است و ذهبى در ميزان الاعتدال جلد 2 صفحه 213 آن راآورده و گفته است: اين حديث دورغ است.

66- از ابى هريره طور مرفوع آمده است: هنگامى كه رسول خدا وارد مدينه شد و در آن جا متوطن گرديد، خواست ازدواج كند به مسلمان ها فرمود به من زن بدهيد، جبرئيل با پارچه اى از بهشت كه طول آن دو ذرع و عرضش يك وجب بود و در آن تصويرى كه هيچ كسى زيباتر از آن نديده بود و جود داشت آمد و آن را باز كرد و گفت: اى محمد خدا به تو مى گويد: زنى كه همانند اين تصوير باشد ازدواج كن رسول خدا به جبرئيل فرمود: چنين زنى را كجا پيدا كنم؟ جبرئيل به اوگفت: خداوند مى فرمايد: دختر ابى بكر را ازدواج كن، آنگاه رسول خدا به خانه ابى بكر رفت و در زد و گفت: اى ابو بكر خداوند به من امر كرده است كه دامادت شوم.

ابو بكر داراى سه دختر بود، هر سه تارا بر رسول خدا عرضه كرد، رسول خدا فرمود: خداوند به من امر كرده است كه اين دختر يعنى عايشه را ازدواج نمايم آنگاه رسول خدا با او ازدواج فرمود.

خطيب در تاريخش جلد 2 صفحه 194 آن را آورده و آن را از ساخته هاى محمد بن حسن زياد دعا خوان كر حديث ساز با اسناد رجالش كه همه ثقات بودند دانسته است.

و ذهبى در ميزانش جلد 3 صفحه 44 گفته است: از محمد بن حسن حديثى ديدم كه اسنادش جز او مورد اعتمادند و آن حديث دروغ در باره فضيلت عايشه است.

و خطيب بغدادى در تاريخش جلد 11 صفحه 222 از عايشه آورده است كه:

جبرئيل طاقه اى از حرير كه در آن تصوير عايشه بوده براى پيامبر اكرم آورد و گفت: اين همسرت در دنيا و آخرت است.

اين حديث را ازطريق ابى خثيمه مصعب بن سعيد مصيصى كه از ثقات مطالب نادرست حديث نمى كرده و آنها را تصحيف مى نموده روايت كرده است چنانچه در ميزان الاعتدال ذهبى آمد و بعد از ذكر احاديث از او گفته است: اينها جز چيزهاى نادرست ومصيبت باز نيستند.

67- در همهائى از آسمان براى عثمان فرستاده شد كه در آنها نوشته شده بود: ميل كرد رحمان بسوى عثمان بن عفان.

اين حديث را ابن درويش حوت دراسنى المطالب صفحه 287 آورده و گفته است:اين دروغ شاخدارى است.

68- به طور مرفوع آمده است: به كسانى كه بعد از من هستند، يعنى ابو بكر وعمر اقتدا كنيد.

ابن درويش حوت، دراسنى المطالب صفحه 48 گفته است: اين حديث از ناحيه ابو حاتم نادرست است.و بزاز همانند ابن حزم گفته است: اين حديث صحيح نيست.

و در روايتى كه ترمذى نقل كرده و نيكويش شمرده چنين آمده است: از هدايت عمار پيروى كنيد و به پيمان ابن مسعود تمسك جويند و هثيمى گفته است: سندش واهى است.

69- به طور مرفوع آمده است: من شهر علم و على در آن و ابو بكر اساس آن و عمر ديوارهاى آن است.ابن درويش حوت در " اسنى المطالب " صفحه 73 گفته است:

شايسته نيست كه آن در كتب علم ذكر شود، مخصوصا براى مثل ابن حجر هيثمى سزاوار نبوده كه آن را" صواعق و زواجر " ذكر نمايد.

من مى گويم: براى افراد متتبع و آگاه سر ساختن اين دروغ ها مخفى نيست و ابن حجر اگر چه آن را در دو كتابش ذكر كرده، اما در " الفتاوى الحديثه " صفحه 197 آن را تضعيف نموده است.

70- به طور مرفوع آمده است: هنگامى كه جبرئيل از رسول خدا مفارقت نموده ابو بكر در برابرش حاضر گرديد تا با او مانوس باشد.

ابن درويش حوت در" اسنى المطالب " صفحه 287- 88 گفته است: اين خبر باطل و دروغ است.

71- از انس به طور مرفوع آمده است: دوآقاى پيران بهشت ابو بكر و عمر هستندو ابو بكر در بهشت همانند ثريا در آسمان است.

اين حديث از ساخته هاى يحى بن عنبسه، همان دجال حديث ساز است كه در سلسله دروغگويان شرح حالش رفت.و ذهبى در " الميزان " جلد 3 صفحه 124 شطر اول آن را ذكر كرده و گفته است: يونس بن حبيب گفته است: محمد بن كثير مصيصى و همين حديثش را براى على بن مدينى ذكر كردم، او گفت: من خيلى ميل داشتم اين شيخ را ببينم، اما اكنون ميل ندارم و او شطر اول اين حديث را از طريق عبد الرحمن بن مالك بن مغول كذاب تهمت زننده حديث ساز روايت كرده است.

و ابن قتيبه در صفحه اول كتاب " الامامه و السياسه " در نخستين حديثش از ابن ابى مريم از اسدبن موسى از وكيع از يونس بن اسحاق ازشعبى از على بن ابى طالب- كرم الله وجهه آورده است كه: پيش رسول خدا نشسته بودم كه ابو بكر و عمر "رضى الله عنهما" به سوى رسول خدا مى آمدند، رسول خدا فرمود: اين دو نفرآقاى پيران تمام اهل بهشت مگر پيامبران و رسولان عليهم السلام هستند، اى على اين مطلب را به آنها خبر نده.

ابن ابى مريم، همان كذاب و حديث ساز است و اسد بن موسى است كه سعيد يونس در باره اش گفته است: احاديث نادرست روايت كرده، ولى خودش آدم مورد اعتماد است.پس اين حديث از ساخته هاى نوح بن ابى مريم است كه جناب ابن قتيبه كتابش را با آن افتتاح كرده است.

و خطيب در تاريخش جلد 7 صفحه 118 آن را از طريق بشار بن موسى شيبانى خفاف اين طور آورده است: اين دو آقاى پيران اهل بهشتند از كسانى كه بودند و رفتند و آنهائى كه مى آيند، مگر پيامبران و رسولان، اى على به آنها خبر مده.

و در باره ارزش سند آ ن كافى است كه بدانيم بشار بن موسى بصرى از كسانى است كه ابن معين درباره اش گ فته مورد اعتماد نيست و از دجال ها است و عمر و بن على گفته است: حديثش ضعيف است و بخارى گفته است: حديثش نادرست است من او را ديدم و از او چيزى نوشتم و حديثش را ترك كردم.

و آجرى گفته: ضعيف است، نسائى گفته ثقه نيست، ابو زرعه گفته: ضعيف است و مدنى آن را تضعيف كرده و حاكم ابو احمد گفته است: پيش آنان قوى نيست و فضل بن سهل در باره اش بدگوئى كرده است.

و خطيب نيز در جلد 10 صفحه 192 آن را از طريق متعدى از شيعه آنها كه عامه حديثشان را ضعيف كرده اند، از يونس بن ابى اسحاق از پدرش آورده، ولى احمد حديث يونس از پدرش را تضعيف كرده و گفته: حديثش مضطرب است، و ابو حاتم گفته: با حديثش احتجاج نمى شود و حاكم گفته: چه بسا او در روايتش اشتباه مى كرده است و در سند اين روايت طلحه بن عمرو است كه احمد در باره اش گفته است: شخصيتى ندارد و متروك الحديث است.و اين معين گفته: شخصيتى ندارد و ضعيف است و جوزجانى گفته: در حديثش پسنديده نيست و ابو حاتم گفته: قوى نيست و بخارى گفته:كسى نيست و ابو داود گفته: ضعيف است و نسائى گفته: متروك الحديث است، ومورد اعتماد نيست.و ابن عدى گفته: هيچ كدام از احاديثش مورد پيروى قرار نمى گيرد.و ابن حبان گفته: نوشتن حديثش و روايت كردن از او، جز به عنوان تعجب روا نيست.

72- از جابر به طور مرفوع آمده است: ابوبكر و عمر را هيچ مومنى دشمن ندارد وهيچ منافقى دوست ندارد.

اين حديث از ساخته هاى معلى بن هلال طحان است.احمد گفته است: تمام احاديث او ساختگى است.و ذهبى آن را آورده و در " تذكره الحفاظ " جلد 3 صفحه 112 گفته است: اين حديث صحيح نيست و معلى متهم به دروغ مى باشد و با شيخين دشمن است و خير در او نيست، ودر الميزان او را آدم نادرستى خوانده ولى به دنبالش اضافه نموده كه: آن كلام صحيحى است او از طريق عبد الرحمن بن مالك بن مغول كذاب و تهمت زننده و حديث ساز آن را روايت كرده است.

73- از سعد آمده است: پيامبر اكرم به معاويه فرمود: او محشور مى شود در حالى كه حله اى از نور ظاهرش از رحمت و باطنش از رضا است پوشيده دارد و بدان وسيله در ميان مردم افتخار ميكند و اين نعمت به خاطر اين است كه او كاتب وحى بوده است.

ذهبى آن را از اباطيل و دروغ هاى محمد بن حسن كذاب و دجال دانسته است.

74- از عايشه آمده است: شبى وعده من با رسول خدا بود هنگامى كه در رختخواب قرار گرفتم به سوى آسمان نگريستم ستارگانى فراوان راديدم و گفتم:

اى رسول خدا آيا در اين دنيا، كسى هست كه حسناتش برابر عدد ستارگان باشد؟ فرمود: آرى، گفتم: كيست؟ فرمود: عمر كه او حسنه اى از حسنات پدر تو است.

" خطيب " آن را از ساخته هاى بريه بن محمد بيع كذاب شمرده است كه در سلسله دروغويان شرح حالش رفته است.آنگاه گفته: و در كتابش با اين اسناد احاديثى كه از لحاظ متن جدا نادرستند فراوان وجود دارد.

و ذهبى در " الميزان " آن را ذكر كرده و آن را ازساخته هاى بريه با اسناد صحيحن "صحيح مسلم و بخارى" مى داند.

و ابن درويش حوت در " اسنى المطالب " صفحه 278 گفته است كه ابن جوزى گفته است:هر حديثى كه در آن آمده است: " عمر حسنه اى حسنات ابى بكر است " ساختگى است.

75- از جابر بن عبد الله آمده است كه: جنازه اى را خدمت رسول خدا آوردند تا بر آن نماز بگذارد، حضرت بر آن نماز نخواند و فرمود: چون او دشمن عثمان بوده خدا دشمنش دارد.مقدسى آن را در " تذكره الموضوعات " صفحه 27 از ساخته هاى محمد بن زياد جزى حنفى دانسته و ذهبى در ميزانش آن را از طريق عمر بن موسى ميثمى و جيهى كذاب و حديث ساز آورده است و براى حفاظ در تكذيب اين مرد و تضعيفش گفتار فراوانى است.

76- رسول خدا فرمود: پيرامون عرش گلى ديدم كه در آن نوشته بود: محمد رسول خدا است و ابو بكر صديق است.

ذهبى در ميزانش جلد 1 صفحه 370 آن را از مصائب سرى بن عاصم همدانى كذاب دانسته كه او اين حديث را ساخته است.

77- از ابى الدرداء به طور مرفوع آمده است كه: در شب معراج در عرش خدا گوهر سبزى ديدم كه در آن با نور سفيد نوشته شده بود.خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق است و طبرى افزوده است:

عمر فاروق است.

اين حديث از ساخته هاى عمر بن اسماعيل بن مجالد همدانى كذاب خبيث متروك الحديث است "مراجعه شود به سلسله دروغگويان"

دار قطنى آن را از دو طريق آورده كه يكى از آنها مربوط به عمر بن اسماعيل ياد شده است و ديگرى مربوط به سرى بن عاصم كذاب است.و هر دو طريق به محمد ابن فضيل شيعى منتهى مى شود.

و دار قطنى: تنها ابن فضيل ازابن جريح آن را آورده است و فكر نمى كنم، غير از آن دو "ابن عاصم و ابن اسماعيل" آن را روايت كرده باشد و دار قطنى آن را از طريق سرى در زمره احاديث راهى شمرده و گفته است:اين حديث صحيح نيست و خطيب در تاريخش جلد 11 صفحه 204 آن را آورده و سيوطى در اللئالى جلد 1 صفحه 160 از او حكايت كرده و گفته است: اين حديث درست نيست و عمر كذاب است.

78- از عايشه آمده است: هنگامى كه پيامبر خدا ام كلثوم را به ازدواج عثمان در آورد، به ام ايمن فرمود: دخترم را آماده كن و به خانه عثمان به عنوان زفاف هدايت نما و آرام برايش دف بزن، من هم اطاعت كردم پس از سه روز پيش دخترش رفت و گفت: شوهرت را چگونه يافتى؟ گفت: مرد خوبى است رسول خدا فرمود، بدان كه او شبيه ترين مردم به جدت ابراهيم و پدرت محمد است.

اين حديث از ساخته هاى عمرو بن ازهر عتكى كذاب حديث ساز است كه مسيب ابن واضح آن رااز خالد بن عمرو و عمر و عتكى روايت كرده است.

اما مسيب كسى است كه دار قطنى در موضعى از سننش او را تضعيف كرده است و اما خالد اموى در بحث سلسله دروغگويان در باره اش گفته شده كه، او كذاب حديث ساز است.و ذهبى در " الميزان جلد 2 صفحه 280 " آن را آورده و گفته است، اين حديث ساختگى است.

79- به طور مرفوع ازرسول خدا آمده است كه: ديدم در كفه اى گذاشته شدم و امتم در كفه ديگر، كه با آن برابر بودم، سپس ابو بكر گذاشته شد و با آنان برابر گرديد آنگاه عمر گذارده شد او هم با آنان برابر بود، پس از آن عثمان گذاشته شد او هم با آنان برابر گرديد، سپس ترازو بالا رفت.

ذهبى آن را در " الميزان " از طريق عمر و بن واقد دمشقى آورده و گفته است:

شكى نيست كه او دروغ مى گويد.و پس از ذكر احاديثى اضافه نمود: اين احاديث جز از روايت عمرو كه آدمى نادرست است شناخته نشده است.

80- به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: ابو بكر وعمر نسبت به اسلام به منزله سمع و بصرند.

مقدسى در تذكره اش آن را از ساخته هاى وليد بن فضل حديث ساز شمرده است.

81- رسول خدا كتف ابو بكر و عمر را گرفت و فرمود: شما وزيرانم هستيد.

اين حديث از ساخته هاى زكريا بن دريد كندى است كه مقدسى در تذكره، و ذهبى در الميزان، بر اين حقيقت تصريح كرده اند.

82- به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: من و شما "يعنى ابو بكر و عمر" در بهشت گردش خواهيم كرد.

ذهبى در الميزان تصريح كرده است كه:اين حديث از ساخته هاى زكريا ابن دريد كندى است.

83- از ابى هريره به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: اين جبرئيل است از ناحيه خدا به من خبر مى دهد كه: ابوبكر و عمر را دوست ندارد مگر مومن پرهيزگار و دشمنشان ندارد مگر منافق بدبخت.

اين حديث از ساخته هاى ابراهيم بن براء انصارى كذاب شمرده شده است.

84- از ام عياش كنبز رقيه دختر پيامبر آمده است كه از رسول خدا شنيدم مى فرمود: رقيه را به ازدواج عثمان در نياودم مگر به امر خدا.خطيب بغدادى در تاريخش جلد 12 صفحه 364 آن را از طريق احمد بن محمد بن مغلس كذاب و حديث ساز مشهور و او از عبد الكريم بن روح بزار اموى بصرى آورده كه ابو حاتم در باره اش گفته:او مجهول و ناشناخته است، و گفته مى شود: او متروك الحديث است و ابن حبان گفته است: او خطا كار و مخالف است و در باره پدرش روح بن عنبسه گفته: ناشناخته است و در باره پدرش عنبسه بن سعيد ذهبى گفته است: مجهول است و تنها پسرش روح از او روايت كرده است.

حال اگر تعجب مى كنى جا دار كه از مثل خطيب تعجب كنى، زيرا او از سند روايتى كه حالش چنين است سكوت كرده است و البته او اين كار رابه خاطر محفوظ نگهداشتن كرامت اموى ها انجام داده است!!

85- از عبد الله بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: در خواب كاسه اى پر از شير به من داده شد از آن به قدرى نوشيدم كه سير شدم و احساس مى كردم كه در عروقم جريان دارد و از آن كمى باقى مانده بود آن را به عمر بن خطاب دادم او هم گرفت و نوشيد.

اصحاب اين رويا را تاويل نموده گفته اند: منظور از آن شير، عملى است كه به شما اى رسول خدا داده شد وقتى كه از آن پر شدى زياديش را به عمر بن خطاب عنايت فرمودى و او از آن بهره مند گرديد، رسول خدا فرمود: درست است!!

اين حديث از ساخته هاى عبد الرحمن عدوى كذاب نوه عمر بن خطاب است كه خطيب در تاريخش آن را از طريق او آورده است.

86- از جعفر بن محمد ازاز پدرش به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: شبى كه به معراج رفتم ديدم كه بر عرش نوشته شده بود: خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق و عمر فاروق و عثمان ذو النورين است كه از روى ستم كشته مى شود.

خطيب در تاريخش جلد 10 صفحه 264 آن را طريق عبد الرحمن بن عفان از محمد بن مجيب ضائغ كه هر دوى آنها دروغگو هستند آورده است.

87- از حذيفه بن يمان آمده كه گفته است: رسول خدا نماز صبح را به جماعت براى ما خواند، وقتى كه از نمازش فارغ شد فرمود: ابو بكر صديق كجا است؟ از آخر صف هاابو بكر جواب داد: لبيك لبيك اى رسول خدا پيامبر اكرم فرمود براى ابوبكر صديق راه باز كنيد، نزديك بيا ابو بكر آيا در تكبير اول به من ملحق شده اى؟ گفت: اى رسول خدا با شما در صف اول بودم شما تكبير گفتيد من نيز تكبير گفتم، شما كه شروع به الحمد كرديد و آن را قرائت مى نموديد در من وسوسه اى در مورد طهارت پديد آمد ناگزير به سوى در مسجد رفتم ناگهان هاتفى به من ندا داد و گفت: پشت سر تو، توجه كردم: كاسه اى طلائى پر از آب كه، سفيد تر از برف و گوارا تر از عسل و نرمتر از كف بودم ديدم و روى آن حوله سبزى قرار داشت روى آن نوشته شده بود: خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، صديق ابو بكر است.

حوله را گرفتم و روى شانه ام گذاردم و براى نماز وضو گرفتم و دوباره حوله را روى كاسه نهادم و به شما ملحق شدم و در حالى كه شما در ركوع ركعت اول بوديد، و نمازم را با شما تمام كردم. پيامبر اكرم فرمود: اى ابو بكر، به تو بشارت بدهم: آنكس كه آب وضو برايت فراهم كرد جبرئيل بود و كسى كه برايت حوله آورد ميكائيل بود، و كسى كه زانويم را نگاهداشت تا شما به من در نماز ملحق شديد اسرافيل بود.

اين حديث از طريق محمد بن زياد، همان كذاب حديث ساز روايت شده و به نظرم آن از ساخته هاى اوست، نهايت آنكه سيوطى در اللئالى جلد 1 صفحه 150 گفته است: ظاهر اين است كه آفت اين حديث از ناحيه غير اوست.

88- از ابن عباس آمده كه گفته است: از ابو بكر پيش رسول خدا ياد شد رسول خدا فرمود: كيست مثل ابو بكر ؟مردم مرا تكذيب كردند او تصديق كرد وبه من ايمان آورد و دخترش را به من داد و مالش را اتفاق كرد و با من در لشكر دشوارى جهاد كرد، در نتيجه او در قيامت در حالى كه سوار بر شتر بهشتى است كه دست هايش از مشك و عنبرو پاهايش از زمرد سبز و مهارش از لولو تر و رويش دو حله سبز از سندس واستبرق است، مى آيد، او همانند من ومن همانند اويم تا جائى كه گفته مى شود: اين محمد رسول خدا است و اين ابو بكر صديق است.

ابن حبان آن را ازطريق اسحاق بن بشر بن مقاتل آورده و گفته است: اسحاق كذاب و حديث ساز است "به سلسله درغگويان مراجعه شود"

89- از براء بن عازب آمده است كه: رسول خدا روزى بر ايمان فرمود: مى دانيد روى عرش چيست؟ نوشته شده است: خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق است، عمر فاروق است، عثمان شهيد است و على رضى و خشنود است.

ابن عساكر آن را از طريق محمد بن عبد الله بن عامر سمرقندى همان كذاب حديث ساز معروف آورده و در سند آن ضعفاء ديگرى نيز هستند و آفت آن را سمرقندى است.

90- از عباس به طور مرفوع از رسول خدا آمده است هنگامى كه روز قيامت شد، ابو بكر در يك ركن حوض و عمر در ركن ديگر و عثمان در ركن سوم و على در ركن چهارم آن قرار خواهند داشت و هر كس يكى از آنها را دشمن داشته باشد ديگران نيز به او آب نخواهد نوشانيد.

ابن ملخص روايتى است كه ذهبى به طور تلخيص آن را در ميزانش آورده و آن را با دو حديث ديگر از طريق ابراهيم بن عبد الله مصيصى ذكر كرده آنگاه گفته است: اين مردم كذابى است و حاكم نيز گفته است: احاديثش ساختگى است.

91- از عقبه بن عامر به طور مرفوع آمده است: جبرئيل پيشم آمد و گفت: اى محمد خداوند به تو امر كرده كه با ابو بكرمشورت كنى.

اين حديث از ساخته هاى محمد بن عبد الرحمن بن غزوان كذاب حديث ساز است كه در سلسله دروغگويان از او ياد شده است.

92- ازعبد الله بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: " روز قيامت ميان ابو بكر و عمر محشور خواهم شد وبين حرمين آن قدر توقف مى كنم تا اهل مكه و مدينه پيشم بيايند ".

اين حديث را از اباطيل عبد الله بن ابراهيم غفارى كذاب و حديث ساز شمرده اند و آن يكى از دو حديث مربوطبه فضيلت ابو بكر و عمر است كه ابن عدى آنها را باطل خوانده و ذهبى در ميزانش جلد 2 صفحه 21 گفته است: آن صحيح نيست.

93- از ابى هريره به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: براى خدا در آسمان هفتاد هزار فرشته است كه بدگويان ابو بكر و عمر را لعنت مى كنند.

اين حديث را خطيب در روايت هاى مالك از طريق سهل بن صقين آورده و گفته است: سهل حديث ساز است و در لسان الميزان جلد 4 صفحه 41 آمده است كه:

دار قطنى در غرائب مالك آ ن را از محمد بن حسن حرانى از عبد الغفار آورده و گفته است: اين حديث منكر و سست ضعيف است و كسانى كه بعد از او هستند مجهول مى باشند.

94- از عباس آمده كه گفته است: رسول خدا را در خواب ديدم كه روى اسب ابلقى سوار بود نزديكش رفتم و روى سرش عمامه اى از نور و در پايش نعلين سبز كه بندش از لولو تر بود قرار داشت در دستش تازيانه اى از تازيانه هاى سبز بهشتى بود، بر من سلام كرد و جوابش دادم و گفتم: اى رسول، شوقم نسبت به شما زياد شده بود كجا تشريف داشتيد؟ فرمود: عثمان دربهشت عروسى داشت به عروسيش رفته بودم!

اين حديث را ازدى از ابراهيم منقوش آورده و گفته است: او حديث ساز بوده است و سيوطى آن را در لئاليش از موضوعات و ساخته ها شمرده است.

95- از عبد الله بن عمر آمده است كه: در مخضر رسول خدا مى گفتيم: بهترين امت پيامبر، ابو بكر، سپس عمر عثمان است و رسول خدا مى شنيد و انكار نمى كرد.

جمعى از ائمه حديث به طرق مختلف آن را آورده و ما در جزء دهم به طور تفصيل درباره آن به خواست خدا بحث خواهيم كرد.

96- از عمر به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: عثمان مى ميرد و فرشتگان براو درود مى فرستند.گفتم: تنها بر عثمان يا براى همه مردم؟ فرمود تنها براى عثمان.

اين حديث طولانى است و در آن براى هر يكى از اصحاب ششگانه شورى منقبى است.ذهبى در ميزانش در شرح حال محمد بن عبد الله خراسانى گفته است:

اين حديث ساختگى است و ابن حجر در لسانش جلد 5 صفحه 227 گفته است:

ساختگى بودن آن آشكار است.

97- از ابى هريره به طورمرفوع آمده است: براى خدا پرچمى ازنور است كه روى آن نوشته شده: خدائى جز خداى يكتا نيست محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق است.

ذهبى در ميزانش آن را آورده و گفته است: اين خبر ساختگى است و محمد ابن يحيى بن عيسى سلمى متهم است كه آن را ساخته است "لسان الميزان جلد 5 صفحه 424" 98- از عبد الله بن عمر آمده است: جعفر بن ابى طالب، بهى به عنوان هديه براى پيامبر اكرم فرستاد و معاويه نيز سه عدد به برايش فرستاد ورسول خدا فرمود: آنها مرا با اين به ها در بهشت ملاقات خواهند كرد.

ابن حبان گفته است: اين حديث ساختگى است و آفت آن ابراهيم بن زكريا واسطى است.و بعضى گفته اند: از دلائل ساختگى بودن آن اين است كه معاويه در فتح مكه اسلام آورد و جعفر از فتح مرد..

و از طرق ديگرى نيز اين حديث آورده شده كه همه آنها فاسد و ساختگى است.

و ذهبى در ميزانش جلد 1 صفحه 16 در شرح حال ابراهيم واسطى گفته است: او از مالك احاديث ساختگى روايت مى كند آنگاه اين حديث را به عنوان نمونه ياد آورى شود.

99- از ابى سعيد خدرى به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: هر كس عمر را دشمن بدارد مرا دشمن دارد، خداوند در شب عرفه نسبت به تمام مردم مباهات كرد ونسبت به عمر خصوصا.

اين حديث را طبرانى در اوسط آورده و ذهبى گفته است: خبر باطل است، زيرا ابو سعد، خادم حسن بصرى كه معلوم نيست كيست آن را روايت كرده است.

100- از انس به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: هنگامى كه به آسمان برده شدم به جبرئيل گفتم: آيا براى امتم حساب است؟ گفت: همه امتانت داراى حسابند جز ابو بكر، وقتى كه قيامت بپاشد گفته مى شود: اى ابو بكر داخل بهشت شو، او مى گويد: داخل نمى شوم تا آنكه هر كس مرا در دنيا دوست مى داشته داخل شود!!

خطيب در تاريح بغداد جلد 2 صفحه 118 و جلد 8 صفحه آن را آورده و گفته است: اين حديث دروغ است و ذهبى در ميزانش جلد 3 صفحه 36 آن را تكذيب كرده است.

 

 




:: موضوعات مرتبط: شبهات عقاید , ,
:: برچسب‌ها: فضائل"غدیر"دوروغ خلفا" ,
:: بازدید از این مطلب : 1364
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 شهريور 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: